وبگاه شخصی حسین پورفرج



شما می‌گویید چندهمسری، من می‌گویم چرا چندشوهری نه؟!

مطلب من در نقد ترویج چندهمسری با واکنش‌های فراوانی مواجه شد. بسیاری از سر لطف با نظر من هم‌دل بودند، و پاره‌ای نیز زبان به نقد گشودند. از همه‌ی این عزیزان ممنونم و دست‌شان را به گرمی‌ می‌فشارم. اما در اینجا آنچه که مرا به نگارش این یادداشت تکمیلی کشاند، پاسخ به دیدگاه دوستانی‌ست که تماماً از موضعی #مردسالارانه به این مسئله درمی‌نگرند و معتقدند چندهمسری امری‌ست برگرفتنی‌. اما نکته‌ی قابل عرض: 

ادامه مطلب


اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع می‌کنند و آن را دستور خدا و قرآن می‌دانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز می‌نامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/نی دارد که به همسر خود اجازه می‌دهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالی‌ست که همین جماعت عموما با فرآورده‌های دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمی‌تابند. من مانده‌ام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فضای اجتماعی هستیم، نشان از روشنفکریِ اهل آن است، اما حجاب اختیاری برای زنی که به پوشش سر هیچ اعتقادی ندارد، نوعی غرب‌زدگی و علامت بی‌عفتی‌. خوب است اندکی در حوضچه‌ی اکنون آبتنی کنیم و دست از دستکاری من‌عندی واقعیاتِ اجتماعی برداریم. اگر اسلام امروز رخ می‌نمود هرگز در قرآن نه خبری از جواز چهار باره‌ی ازدواج با نِ مجرد یا بیوه بود، نه احکام اجتماعی‌ای همچون ظهار، نهادن زن در خانه و حبس ابدی او و. 

ممکن است قائلان به چندهمسری از اعتقادی بودنِ آن سخن بگویند اما آنها باز در اشتباه‌اند.قوانین و احکام اجتماعی تابع زمان و مکان صدور حکم‌اند و هیچ قدسیتی در آنها نیست.

ادامه مطلب


اجتماعیات- مطلب من در نقد ترویج چندهمسری با واکنش‌های فراوانی مواجه شد. بسیاری از سر لطف با نظر من هم‌دل بودند، و پاره‌ای نیز زبان به نقد گشودند. از همه‌ی این عزیزان ممنونم و دست‌شان را به گرمی‌ می‌فشارم.

اما در اینجا آنچه که مرا به نگارش این یادداشت تکمیلی کشاند، پاسخ به دیدگاه دوستانی‌ست که تماماً از موضعی #مردسالارانه به این مسئله درمی‌نگرند و معتقدند چندهمسری امری‌ست برگرفتنی‌. اما نکته‌ی قابل عرض: 

من باور دارم که طرح و بحث چنین مسئله‌ای بیش از هر چیز نیازمندِ مطالعات زمینه‌ای و جامعه‌شناختی‌ست و صرفاً احیایِ سنت سلف پاک، حتا اگر این سنت سنت پیامبراسلام(ص) هم باشد، کفایت نمی‌کند. در زمانه و زمینه‌ی فعلی حرف زدن از مسئله‌ی چندهمسری بسیار ناخوانا و نامناسب نشان می‌دهد و اصلا با اقتضائات این دوران جور درنمی‌آید. صرفاً عدم ازدواجِ نی که به سال بالا رسیده‌اند و دیگر کم‌کم دارند توان بارداری‌شان را از دست می‌دهند.، نمی‌تواند توجیه و دست‌آویز مناسبی برای رواجِ چندهمسری باشد و ما را مجاب به احیای این سنت کند.

ادامه مطلب


اجتماعیات-این روزها بسیار از ضرورت احیای فرهنگ چندهمسری سخن به میان می‌آید و جالب اینجاست که این سخن تماماً نه از زبانِ بلهوسان،بلکه از زبان دین‌داران شنیده می‌شود.  نمی‌دانم آنها که در شیپور این مسئله می‌دمند، با چه نیتی چنین می‌کنند، اما هرچه که هست این اقدام کاملاً برآیندِ نگاهی نادرست هم به دوران گذشته و هم به زمان کنونی‌ست. خوب است این جماعت بدانند که کم و کیف نظام خانوادگی پیرو شرایط اجتماعی-فرهنگی هر دوران است و صرف قوت داشتن یک نوع خاص از خانواده دلیل بر فرادورانیت آن نمی‌باشد. اگر در زمان پیامبر(ص) چنین نظام خانوادگی‌ای برقرار بود، این مسئله به شرایط اجتماعی-فرهنگی آن دوران مربوط است و هیچ ربطی به قداستِ این نظام خانوادگی ندارد. می‌دانید که در دوران پیامبر(ص) حتا مردان با نیت ی نیز ازدواج می‌کردند و گاهی هم اسیران جنگی خود را به زنی می‌گرفتند.شرایط آن دوران به گونه‌ای بود که به مردان آن روزگار اجازه می‌داد که به تعدد زوجات روی آورند و اینگونه  حفره‌های اجتماعی-خانوادگی را پر کنند.

ادامه مطلب


نقدها و نظرها-کتاب "

نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهری‌ست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گران‌سنگ را به من هدیه دادند و مرا هم‌نورد افق‌های دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه می‌دانید کتاب حاضر پنجمین اثری‌ست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجسته‌ی اخلاق درباره‌ی "پروژه‌ی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشته‌ی تحریر درآمده و به زیور چاپ آراسته گردیده. پیشتر آثاری همچون "در سپهر سپهری"، "فلسفه‌ی لاجوردیِ سپهری"، "حریم‌ علف‌های قربت" و "آبی دریای بیکران" از این نواندیش دینی منتشر شده و در پیشگاه خوانندگان عزیز قرار گرفته. این آثار تماماً به طی طریق سالک مدرن در دوران راززدایی‌شده‌ی کنونی می‌پردازد و ما را از دل سنت به سمت اینجا و اکنون زیستن می‌آورد.سالک مدرن کسی‌ست که "پا را از دنیای رازآلودِ گذشته بیرون نهاده و نسبت به جهان جدید گشوده است، خودآیینی» را برگرفته و به غایت فی نفسه بودنِ انسان باور دارد و در آن به دیدۀ عنایت می‌نگرد؛ 

ادامه مطلب


معنویات-ابزار مداحان برایِ گریاندنِ خلق‌الله سویه‌های تراژیک زندگی اولیای الهی‌ست. هرچه این سویه‌ها پررنگ‌تر باشد، گریه گرفتن از مخاطبان‌ نیز آسان‌تر است. به حماسه‌ی کربلا و آنچه بر اهل‌بیت پیامبر(ص) رفت، نگاه کنید. این واقعه آنقدر پتانسیل تراژیک‌سازی بالایی دارد که مداحان به آسانی می‌توانند بر روی آن سرمایه‌گذاری کنند و از دوستداران آن امام همام(ع) اشک بگیرند. اتفاقی در کربلا نمانده است که مداحان از آن بهره‌برداری نکرده باشند و. .

حال بنگرید به زندگی پیامبر اسلام(ص) و وفات این انسان بزرگ. چنانکه دکتر سروش به خوبی تذکار می‌دهد

حضرت محمد(ص) شخصیت کامروایی‌ بود و سویه‌های تراژیک در حیات ایشان بسیار اندک است. او به تاییدات الهی به هرچه خواست رسید و رسالت خود را به طور شایسته به اتمام رساند. وقتی پیامبر(ص) جان به جان‌آفرین تسلیم کرد، تمام شبه‌جزیره‌ی عربستان مسلمان بودند و به پیامبری او ایمان داشتند.

در چنین شرایطی، می‌بینیم که مداحان ما وقتی به زمان وفات این دردانه‌ی شریعت اسلام می‌رسند، حرف چندانی برای گفتن ندارند و لذا همواره به کربلا و داستان پر غصه‌ی امام حسین(ع) سرک می‌کشند. 

ادامه مطلب


اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع می‌کنند و آن را دستور خدا و قرآن می‌دانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز می‌نامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/نی دارد که به همسر خود اجازه می‌دهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالی‌ست که همین جماعت عموما با فرآورده‌های دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمی‌تابند. من مانده‌ام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فضای اجتماعی هستیم، نشان از روشنفکریِ اهل آن است، اما حجاب اختیاری برای زنی که به پوشش سر هیچ اعتقادی ندارد، نوعی غرب‌زدگی و علامت بی‌عفتی‌. خوب است اندکی در حوضچه‌ی اکنون آبتنی کنیم و دست از دستکاری من‌عندی واقعیاتِ اجتماعی برداریم. اگر اسلام امروز رخ می‌نمود هرگز در قرآن نه خبری از جواز چهار باره‌ی ازدواج با نِ مجرد یا بیوه بود، نه احکام اجتماعی‌ای همچون ظهار، نهادن زن در خانه و حبس ابدی او و. 

ممکن است قائلان به چندهمسری از اعتقادی بودنِ آن سخن بگویند اما آنها باز در اشتباه‌اند.قوانین و احکام اجتماعی تابع زمان و مکان صدور حکم‌اند و هیچ قدسیتی در آنها نیست.

ادامه مطلب


اجتماعیاتمطلب من در نقد ترویج چندهمسری با واکنش‌های فراوانی مواجه شد. بسیاری از سر لطف با نظر من هم‌دل بودند، و پاره‌ای نیز زبان به نقد گشودند. از همه‌ی این عزیزان ممنونم و دست‌شان را به گرمی‌ می‌فشارم.

اما در اینجا آنچه که مرا به نگارش این یادداشت تکمیلی کشاند، پاسخ به دیدگاه دوستانی‌ست که تماماً از موضعی #مردسالارانه به این مسئله درمی‌نگرند و معتقدند چندهمسری امری‌ست برگرفتنی‌. اما نکته‌ی قابل عرض: 

من باور دارم که طرح و بحث چنین مسئله‌ای بیش از هر چیز نیازمندِ مطالعات زمینه‌ای و جامعه‌شناختی‌ست و صرفاً احیایِ سنت سلف پاک، حتا اگر این سنت سنت پیامبراسلام(ص) هم باشد، کفایت نمی‌کند. در زمانه و زمینه‌ی فعلی حرف زدن از مسئله‌ی چندهمسری بسیار ناخوانا و نامناسب نشان می‌دهد و اصلا با اقتضائات این دوران جور درنمی‌آید. صرفاً عدم ازدواجِ نی که به سال بالا رسیده‌اند و دیگر کم‌کم دارند توان بارداری‌شان را از دست می‌دهند.، نمی‌تواند توجیه و دست‌آویز مناسبی برای رواجِ چندهمسری باشد و ما را مجاب به احیای این سنت کند.

ادامه مطلب


اجتماعیات-این روزها بسیار از ضرورت احیای فرهنگ چندهمسری سخن به میان می‌آید و جالب اینجاست که این سخن تماماً نه از زبانِ بلهوسان،بلکه از زبان دین‌داران شنیده می‌شود.  نمی‌دانم آنها که در شیپور این مسئله می‌دمند، با چه نیتی چنین می‌کنند، اما هرچه که هست این اقدام کاملاً برآیندِ نگاهی نادرست هم به دوران گذشته و هم به زمان کنونی‌ست. خوب است این جماعت بدانند که کم و کیف نظام خانوادگی پیرو شرایط اجتماعی-فرهنگی هر دوران است و صرف قوت داشتن یک نوع خاص از خانواده دلیل بر فرادورانیت آن نمی‌باشد. اگر در زمان پیامبر(ص) چنین نظام خانوادگی‌ای برقرار بود، این مسئله به شرایط اجتماعی-فرهنگی آن دوران مربوط است و هیچ ربطی به قداستِ این نظام خانوادگی ندارد. می‌دانید که در دوران پیامبر(ص) حتا مردان با نیت ی نیز ازدواج می‌کردند و گاهی هم اسیران جنگی خود را به زنی می‌گرفتند.شرایط آن دوران به گونه‌ای بود که به مردان آن روزگار اجازه می‌داد که به تعدد زوجات روی آورند و اینگونه  حفره‌های اجتماعی-خانوادگی را پر کنند.

ادامه مطلب


نقدها و نظرها-کتاب "

نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهری‌ست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گران‌سنگ را به من هدیه دادند و مرا هم‌نورد افق‌های دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه می‌دانید کتاب حاضر پنجمین اثری‌ست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجسته‌ی اخلاق درباره‌ی "پروژه‌ی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشته‌ی تحریر درآمده و به زیور چاپ آراسته گردیده. پیشتر آثاری همچون "در سپهر سپهری"، "فلسفه‌ی لاجوردیِ سپهری"، "حریم‌ علف‌های قربت" و "آبی دریای بیکران" از این نواندیش دینی منتشر شده و در پیشگاه خوانندگان عزیز قرار گرفته. این آثار تماماً به طی طریق سالک مدرن در دوران راززدایی‌شده‌ی کنونی می‌پردازد و ما را از دل سنت به سمت اینجا و اکنون زیستن می‌آورد.سالک مدرن کسی‌ست که "پا را از دنیای رازآلودِ گذشته بیرون نهاده و نسبت به جهان جدید گشوده است، خودآیینی» را برگرفته و به غایت فی نفسه بودنِ انسان باور دارد و در آن به دیدۀ عنایت می‌نگرد؛ 

ادامه مطلب


معنویات-ابزار مداحان برایِ گریاندنِ خلق‌الله سویه‌های تراژیک زندگی اولیای الهی‌ست. هرچه این سویه‌ها پررنگ‌تر باشد، گریه گرفتن از مخاطبان‌ نیز آسان‌تر است. به حماسه‌ی کربلا و آنچه بر اهل‌بیت پیامبر(ص) رفت، نگاه کنید. این واقعه آنقدر پتانسیل تراژیک‌سازی بالایی دارد که مداحان به آسانی می‌توانند بر روی آن سرمایه‌گذاری کنند و از دوستداران آن امام همام(ع) اشک بگیرند. اتفاقی در کربلا نمانده است که مداحان از آن بهره‌برداری نکرده باشند و. .

حال بنگرید به زندگی پیامبر اسلام(ص) و وفات این انسان بزرگ. چنانکه دکتر سروش به خوبی تذکار می‌دهد حضرت محمد(ص) شخصیت کامروایی‌ بود و سویه‌های تراژیک در حیات ایشان بسیار اندک است. او به تاییدات الهی به هرچه خواست رسید و رسالت خود را به طور شایسته به اتمام رساند. وقتی پیامبر(ص) جان به جان‌آفرین تسلیم کرد، تمام شبه‌جزیره‌ی عربستان مسلمان بودند و به پیامبری او ایمان داشتند.

در چنین شرایطی، می‌بینیم که مداحان ما وقتی به زمان وفات این دردانه‌ی شریعت اسلام می‌رسند، حرف چندانی برای گفتن ندارند و لذا همواره به کربلا و داستان پر غصه‌ی امام حسین(ع) سرک می‌کشند. 

ادامه مطلب


اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع می‌کنند و آن را دستور خدا و قرآن می‌دانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز می‌نامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/نی دارد که به همسر خود اجازه می‌دهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالی‌ست که همین جماعت عموما با فرآورده‌های دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمی‌تابند. من مانده‌ام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فضای اجتماعی هستیم، نشان از روشنفکریِ اهل آن است، اما حجاب اختیاری برای زنی که به پوشش سر هیچ اعتقادی ندارد، نوعی غرب‌زدگی و علامت بی‌عفتی‌. خوب است اندکی در حوضچه‌ی اکنون آبتنی کنیم و دست از دستکاری من‌عندی واقعیاتِ اجتماعی برداریم. اگر اسلام امروز رخ می‌نمود هرگز در قرآن نه خبری از جواز چهار باره‌ی ازدواج با نِ مجرد یا بیوه بود، نه احکام اجتماعی‌ای همچون ظهار، نهادن زن در خانه و حبس ابدی او و. 

ممکن است قائلان به چندهمسری از اعتقادی بودنِ آن سخن بگویند اما آنها باز در اشتباه‌اند.قوانین و احکام اجتماعی تابع زمان و مکان صدور حکم‌اند و هیچ قدسیتی در آنها نیست.کافی‌ست کمی به تصویرِ اجتماعی_فرهنگی دوران صدر اسلام نگاه کنیم و آنگاه به باورهای‌مان سر و شکل دهیم. 

اما درباره‌ی آیه‌ی معروف به جواز به نکاح با چهار زن نیز می‌باید دقیق بود. این آیه با ادعای قائلان به چندهمسری همخوانی ندارد. در چندهمسری امروزی بحث بر سر نی‌ست که امکان ازدواج نداشته‌ و بی‌شوهر مانده‌اند‌. و حال آنکه در آیه‌ی مذکور بحث پیرامون نی‌ست که بی‌سرپرست و بدون پشتوانه‌ی مالی زندگی می‌گذرانند و بیم رنجوری و فقر بر آنها می‌رود. در صدر اسلام هدف در درجه‌ی اول تامین اقتصادی جمعیت ن یتیم است، نه ی انگیزه‌های جنسی ایشان. 

در نهایت، اگر می‌خواهیم از پیامبر(ص) الگو بگیریم، نباید از رفتارهایی از او پیروی کنیم که تخت‌بند زمان و مکانِ زندگانی اوست و با اندکی جا‌به‌جایی بلاموضوع می‌شود. ایمان و اخلاق نبی‌اکرم است که باید سرلوحه‌ی کار و کردار ما باشد و به زندگی ما غنا ببخشد.

ادامه مطلب


اجتماعیاتمطلب من در نقد ترویج چندهمسری با واکنش‌های فراوانی مواجه شد. بسیاری از سر لطف با نظر من هم‌دل بودند، و پاره‌ای نیز زبان به نقد گشودند. از همه‌ی این عزیزان ممنونم و دست‌شان را به گرمی‌ می‌فشارم.

اما در اینجا آنچه که مرا به نگارش این یادداشت تکمیلی کشاند، پاسخ به دیدگاه دوستانی‌ست که تماماً از موضعی #مردسالارانه به این مسئله درمی‌نگرند و معتقدند چندهمسری امری‌ست برگرفتنی‌. اما نکته‌ی قابل عرض: 

من باور دارم که طرح و بحث چنین مسئله‌ای بیش از هر چیز نیازمندِ مطالعات زمینه‌ای و جامعه‌شناختی‌ست و صرفاً احیایِ سنت سلف پاک، حتا اگر این سنت سنت پیامبراسلام(ص) هم باشد، کفایت نمی‌کند. در زمانه و زمینه‌ی فعلی حرف زدن از مسئله‌ی چندهمسری بسیار ناخوانا و نامناسب نشان می‌دهد و اصلا با اقتضائات این دوران جور درنمی‌آید. صرفاً عدم ازدواجِ نی که به سال بالا رسیده‌اند و دیگر کم‌کم دارند توان بارداری‌شان را از دست می‌دهند.، نمی‌تواند توجیه و دست‌آویز مناسبی برای رواجِ چندهمسری باشد و ما را مجاب به احیای این سنت کند.جماعتی که از این نوع نظام خانوادگی دم می‌زنند، گویی تنها یک‌ چشم‌شان توانایی دیدن دارد و چشم‌ دیگرشان نابیناست. 

 

اگر ما ن مجرد سن بالا داریم، مردان مجرد سن بالا نیز داریم؛ و اگر ما مجازیم که به صرف تجرد نِ مذکور حکم به احیای چندهمسری بدهیم، می‌توانیم به صرف تجرد مردان پا به سن‌گذاشته و مجرد نیز، از احیای #چندشوهری سخن بگوییم. بله، اگر مورجان چندهمسری خود را حامی ن پا به سن گذاشته و مجرد معرفی می‌کنند، دیگرانی نیز می‌توانند از در حمایت از جنس مخالف برآیند و از احیای چندشوهری دفاع کنند. به نظر نگارنده، اگر ما توجیه دسته‌ی نخست در ترویج چندهمسری را عقلانی بدانیم، می‌باید توجیه دسته‌ی دوم در "ترویج چندشوهری" را نیز بپذیرم و بر روی آن سرمایه‌گذاری کنیم

ادامه مطلب


اجتماعیات-این روزها بسیار از ضرورت احیای فرهنگ چندهمسری سخن به میان می‌آید و جالب اینجاست که این سخن تماماً نه از زبانِ بلهوسان،بلکه از زبان دین‌داران شنیده می‌شود.  نمی‌دانم آنها که در شیپور این مسئله می‌دمند، با چه نیتی چنین می‌کنند، اما هرچه که هست این اقدام کاملاً برآیندِ نگاهی نادرست هم به دوران گذشته و هم به زمان کنونی‌ست. خوب است این جماعت بدانند که کم و کیف نظام خانوادگی پیرو شرایط اجتماعی-فرهنگی هر دوران است و صرف قوت داشتن یک نوع خاص از خانواده دلیل بر فرادورانیت آن نمی‌باشد. اگر در زمان پیامبر(ص) چنین نظام خانوادگی‌ای برقرار بود، این مسئله به شرایط اجتماعی-فرهنگی آن دوران مربوط است و هیچ ربطی به قداستِ این نظام خانوادگی ندارد. می‌دانید که در دوران پیامبر(ص) حتا مردان با نیت ی نیز ازدواج می‌کردند و گاهی هم اسیران جنگی خود را به زنی می‌گرفتند.شرایط آن دوران به گونه‌ای بود که به مردان آن روزگار اجازه می‌داد که به تعدد زوجات روی آورند و اینگونه  حفره‌های اجتماعی-خانوادگی را پر کنند. کسانی که امروز چنین شعاری سر می‌دهند، قطعاً نه درک درسی از مسائل  و واقعیات اجتماعی دارند و نه روزگار پیامبر‌(ص) را خوب می‌شناسند. آنها گمان می‌کنند که هرچه در روزگار پیامبر(ص) هنجار زمانه بود و پیامبر(ص) به آن عنایت داشت، امری لدنی و همه‌زمانی-مکانی‌ست و لذا چندهمسری نیز یکی از آنهاست.

ادامه مطلب


نقدها و نظرها-کتاب "

نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهری‌ست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گران‌سنگ را به من هدیه دادند و مرا هم‌نورد افق‌های دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه می‌دانید کتاب حاضر پنجمین اثری‌ست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجسته‌ی اخلاق درباره‌ی "پروژه‌ی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشته‌ی تحریر درآمده و به زیور چاپ آراسته گردیده. پیشتر آثاری همچون "در سپهر سپهری"، "فلسفه‌ی لاجوردیِ سپهری"، "حریم‌ علف‌های قربت" و "آبی دریای بیکران" از این نواندیش دینی منتشر شده و در پیشگاه خوانندگان عزیز قرار گرفته. این آثار تماماً به طی طریق سالک مدرن در دوران راززدایی‌شده‌ی کنونی می‌پردازد و ما را از دل سنت به سمت اینجا و اکنون زیستن می‌آورد.سالک مدرن کسی‌ست که "پا را از دنیای رازآلودِ گذشته بیرون نهاده و نسبت به جهان جدید گشوده است، خودآیینی» را برگرفته و به غایت فی نفسه بودنِ انسان باور دارد و در آن به دیدۀ عنایت می‌نگرد؛ جهان را توبرتو و پیچیده می‌بیند و به تعبیر هیک، مملوّ از ابهام ذاتی»، از اینرو یقین معرفت شناختیِ را امری دیریاب و دور می‌انگارد.چنین سالکی آستانه‌نشین» است؛ در عین حال همچنان دلمشغول امر معنوی است و می‌خواهد برای هم‌نورد افقهای دور گشتن و معنا بخشیدن به زندگی معنوی خود، بالمرّه از سنتِ پس پشت نگسلد، بلکه به مدد بازخوانی انتقادی و پالایش آن، پلک‌ها را بتکاند، کفش همت به پا کند، در جادۀ جستجو پای گذارد و نقبی به نور بزند و به ‌پاکی آواز آبها» ایمان بیاورد."[1]. مع‌هذا، کتاب "نبض خیس صبح" مشتمل بر یک مقدمه و دوازده جستار است که تماماً حول اندیشه‌های سهراب سپهری دور می‌زند و ما را تا "امکان یک پرنده شدن" بالا می‌برد. همچنین عنوان اثر نیز همان عنوان شعری در "هشت کتاب" و از دفتر "حجم سبز" است:

 

آه در ایثار سطح‌ها چه شکوهی است 

ای سرطان شریف عزلت

سطح من ارزانی تو باد

یک نفر آمد

تا عضلات بهشت

دست مرا امتداد داد

یک نفر آمد که نور صبح 

مذاهب

 دروسط دگمه‌های پیرهنش بود

از علف خشک آیه‌های قدیمی

پنجره می‌بافت 

مثل پریروزهای فکر جوان بود

حنجره اش از صفات آبی شط‌ها

پر شده بود.

 

 

 حال، زین پس می‌کوشم که به طرح نکاتی در باب کتاب مذکور و پروژه‌ی "سهراب‌شناسی" سروش دباغ دست یازنم و اندکی پرچانگی کنم. چنانکه بارها نوشته‌ام یکی از حوزه‌های مورد علاقه‌‌ی من برای مطالعه و تحقیق همین حوزه‌ی سلوک عارفانه در دنیای جدید است و من شخصاً این مهم را مدیون جهد و جهادهای سروش دباغ‌ام. او دست مرا گرفت و به کوچهِ باغ شعر سهراب برد و من از این بابت از او بسیار سپاس‌گزارم.

ادامه مطلب


معنویات-ابزار مداحان برایِ گریاندنِ خلق‌الله سویه‌های تراژیک زندگی اولیای الهی‌ست. هرچه این سویه‌ها پررنگ‌تر باشد، گریه گرفتن از مخاطبان‌ نیز آسان‌تر است. به حماسه‌ی کربلا و آنچه بر اهل‌بیت پیامبر(ص) رفت، نگاه کنید. این واقعه آنقدر پتانسیل تراژیک‌سازی بالایی دارد که مداحان به آسانی می‌توانند بر روی آن سرمایه‌گذاری کنند و از دوستداران آن امام همام(ع) اشک بگیرند. اتفاقی در کربلا نمانده است که مداحان از آن بهره‌برداری نکرده باشند و. .

حال بنگرید به زندگی پیامبر اسلام(ص) و وفات این انسان بزرگ. چنانکه دکتر سروش به خوبی تذکار می‌دهد حضرت محمد(ص) شخصیت کامروایی‌ بود و سویه‌های تراژیک در حیات ایشان بسیار اندک است. او به تاییدات الهی به هرچه خواست رسید و رسالت خود را به طور شایسته به اتمام رساند. وقتی پیامبر(ص) جان به جان‌آفرین تسلیم کرد، تمام شبه‌جزیره‌ی عربستان مسلمان بودند و به پیامبری او ایمان داشتند.

در چنین شرایطی، می‌بینیم که مداحان ما وقتی به زمان وفات این دردانه‌ی شریعت اسلام می‌رسند، حرف چندانی برای گفتن ندارند و لذا همواره به کربلا و داستان پر غصه‌ی امام حسین(ع) سرک می‌کشند. در سرگذشت پیامبراسلام(ص) حادثه‌ی دندان‌گیری برای اشک گرفتن از خلق‌الله وجود ندارند و هرچه است پیروزی‌ست و کامروایی. تنها داستانی که البته کمی می‌تواند دست‌آویز مداحی مداحال باشد، به گفتگوی حضرت محمد(ص) و دختر پاکدامن ایشان، خانم فاطمه‌زهرا و ماجرایی وفاتِ ایشان برمی‌گردد و. .

ادامه مطلب


اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع می‌کنند و آن را دستور خدا و قرآن می‌دانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز می‌نامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/نی دارد که به همسر خود اجازه می‌دهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالی‌ست که همین جماعت عموما با فرآورده‌های دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمی‌تابند. من مانده‌ام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فضای اجتماعی هستیم، نشان از روشنفکریِ اهل آن است، اما حجاب اختیاری برای زنی که به پوشش سر هیچ اعتقادی ندارد، نوعی غرب‌زدگی و علامت بی‌عفتی‌. خوب است اندکی در حوضچه‌ی اکنون آبتنی کنیم و دست از دستکاری من‌عندی واقعیاتِ اجتماعی برداریم. اگر اسلام امروز رخ می‌نمود هرگز در قرآن نه خبری از جواز چهار باره‌ی ازدواج با نِ مجرد یا بیوه بود، نه احکام اجتماعی‌ای همچون ظهار، نهادن زن در خانه و حبس ابدی او و. 

ممکن است قائلان به چندهمسری از اعتقادی بودنِ آن سخن بگویند اما آنها باز در اشتباه‌اند.قوانین و احکام اجتماعی تابع زمان و مکان صدور حکم‌اند و هیچ قدسیتی در آنها نیست.کافی‌ست کمی به تصویرِ اجتماعی_فرهنگی دوران صدر اسلام نگاه کنیم و آنگاه به باورهای‌مان سر و شکل دهیم. 

اما درباره‌ی آیه‌ی معروف به جواز به نکاح با چهار زن نیز می‌باید دقیق بود. این آیه با ادعای قائلان به چندهمسری همخوانی ندارد. در چندهمسری امروزی بحث بر سر نی‌ست که امکان ازدواج نداشته‌ و بی‌شوهر مانده‌اند‌. و حال آنکه در آیه‌ی مذکور بحث پیرامون نی‌ست که بی‌سرپرست و بدون پشتوانه‌ی مالی زندگی می‌گذرانند و بیم رنجوری و فقر بر آنها می‌رود. در صدر اسلام هدف در درجه‌ی اول تامین اقتصادی جمعیت ن یتیم است، نه ی انگیزه‌های جنسی ایشان. 

ادامه مطلب


اجتماعیاتمطلب من در نقد ترویج چندهمسری با واکنش‌های فراوانی مواجه شد. بسیاری از سر لطف با نظر من هم‌دل بودند، و پاره‌ای نیز زبان به نقد گشودند. از همه‌ی این عزیزان ممنونم و دست‌شان را به گرمی‌ می‌فشارم.

اما در اینجا آنچه که مرا به نگارش این یادداشت تکمیلی کشاند، پاسخ به دیدگاه دوستانی‌ست که تماماً از موضعی #مردسالارانه به این مسئله درمی‌نگرند و معتقدند چندهمسری امری‌ست برگرفتنی‌. اما نکته‌ی قابل عرض: 

من باور دارم که طرح و بحث چنین مسئله‌ای بیش از هر چیز نیازمندِ مطالعات زمینه‌ای و جامعه‌شناختی‌ست و صرفاً احیایِ سنت سلف پاک، حتا اگر این سنت سنت پیامبراسلام(ص) هم باشد، کفایت نمی‌کند.

ادامه مطلب


معنویت-این مطلب با ت و یون کاری ندارد. امیدوارم آن را له یا علیه کسی گمان مکنید و تنها ــــــ‌اگر حرف حسابی در آن یافتید،ـــــــ جدی‌اش بگیرید. اما بعد:آرزو دارم هنوز فراموش نکرده‌ باشیم که انسانیم. آری، انسان، همان که خداوند لباس کرامت بر تنش پوشید و او را بر بسیاری از خلایق فضیلت داد: "وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا". آیا تا کنون با خود اندیشیده‌اید که فضیلت ما آدمیان در برابر سایر مخلوقات در چیست؟! چه چیز در ماست که کرامت‌الهی را نصیبمان کرده و فرشتگان را به سجده‌ی ما واداشته. من که گمان نمی‌کنم این امتیاز بزرگ به خاطر پلشتی‌های نهان در ضمیر انسان و یا خشم و غضب و خون‌ریزی او باشد. هیچ عقل سلیمی انسان سفاک یا بی‌رحم را مکرم خداوند نخواهد خواند و او را مسجود ملائک به حساب نخواهد آورد. چیز دیگری باید در این آدمیزاد باشد که رشک کارگزاران هستی را برانگیزد و این موجودِ برخاسته از "صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ"را خلیفه‌ی روی زمین نماید: "وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ.". آری، آدمی مکرم است اما نه به خاطر سویه‌های حیوانی و غیر‌اخلاقی خود. نه به این خاطر که به قول هابز "انسان گرگ انسان است". نه به این خاطر که می‌تواند علاوه‌بر دریدن طبیعت و حیوانات و آن سویِ سیارات هم‌نوع خود را نیز بدرد و او را به خاک سیاه بنشاند. کرامتِ انسان به این خاطر نیست که او خون‌ریزترین خون‌ریز و بی‌حم‌ترین بی‌رحم‌ است. به این نیست که به قول مشیری این موجود دو پا توانسته جنگل‌ها را بیابان و یا دستان گناه‌آلود را مطهر سازد: "صحبت از پژمردن یك برگ نیست/وای، جنگل را بیابان می‌كنند/دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌كنند/هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا/آنچه این نامردمان با جان انسان می‌كنند." . کرامت آدمی به این چیزها نیست و نخواهد بود. باور کنید آدمیانی که تصمیم‌سازان این جهان بوده‌اند آنقدر از مسیر تاریخ منحرف شده‌اند که دیگر از این موجود، پاک یک موجود بی‌آبرو ساخته‌اند. جهان ما همیشه جهانِ جنگ و جنگ و جنگ بوده و کمتر زمانی به صلح و دوستی پرداخته. آتش‌بس‌ها هم تنها فرصتی برای تهیه‌ی تدارکات بیشتر جهت جنگ‌های بعدی بوده‌اند و نقشِ اتاق ریکاوری را داشته‌اند. در شعار، همه صلح‌جویند اما در عمل اکثراً جنگ‌طلبند. بسیارند که در ظاهر با شما می‌خندند اما در باطن چشم دیدنتان را هم ندارند.

ادامه مطلب


معنویات- می‌دانیم که ادیان به زندگی پیروان خود معنا می‌بخشند. دین می‌تواند به نحوه‌ی زیستن آدمیان سمت و سو بدهد و مسیر حرکت آنها را عوض کند. من همیشه با خود اندیشده‌ام که اگر از جامعه‌ی ما این معنا‌بخشی‌های دینی کم شود، چه باقی می‌ماند؟! رک و راست بگویم که با چنین اقدامِ بازیگوشانه‌ای تمام جوامع دینی و خاصه جامعه‌ی خودمان بسیار نابهنجار و غیرمعمولی جلوه خواهند کرد و حتی قضاوت‌های‌مان بعضاً تا صدوهشتاد درجه تغییر جهت خواهند داد. در اینجا مایلم به یک نمونه‌ی ساده و قابل رویت اشاره کنم و از باقی نمونه‌ها سر بپرم. می‌دانید که پس از انقلاب بهمن 57 میان ایران و عراق جنگی هشت ساله درگرفت. هر دوی این کشورها شوربختانه مسلمان بودند و خود را جبهه‌ی حق می‌دانستند. هر دو از شعایر دینی سود می‌بردند و با اعتقاداتِ اسلامی خود به پا میدان می‌گذاشتند. جالب اینجاست که در این نبرد طولانی هم ما جان‌باختگان خود را شهید به حساب می‌آوردیم و هم آنها. هم ما خود را سپاه خدا می‌دانستیم و هم جبهه‌ی مقابل. (پرانتز باز، مطمئنا خواننده هوشمند درمی‌یابد که من در اینجا هرگز درصدد قضاوت میانِ حق و باطل نیستم و تنها برآنم تا به کارکرد معنابخشی دین در زندگی مومنان اشاره کنم، پرانتز بسته).
بله، اگر خوب بنگرید به نقش پر رنگ دین در سمت و سو بخشیدن به ابعاد مختلف زندگی پی خواهید برد. در این جنگ هشت‌ساله دین توانست به بسیاری از جنگجویان انگیزه‌ی جنگیدن بدهد و پای آنها را به میدانِ نبرد بکشاند. حتی اگر کسی به زور به جنگ می‌آمد، باز دین می‌توانست انگیزه‌ای باشد برای دوام آوردن و جان سالم به در بردن. مسکنی برای تحمل دهشتناکی ستیز وآتش.
حال، خوش دارم کمی ملموس‌تر و اندکی پی‌پرده‌تر سخن بگویم. دوباره به جنگ هشت‌‌ ساله‌‌‌ی‌مان با عراق نگاه کنید. ما در این جنگ نوجوانی داشتیم به نام "حسین فهمیده". به روایت مشهور او به دور کمرش نارنجک بست و برای جلوگیری از تانک‌های عراقی خود را به زیر آنها انداخت و با این از جان‌گذشتگی از زیاده‌خواهی دشمن جلوگیری کرد. تقریباً همه‌ی ما این داستان را شنیده‌ایم و هرگاه نام او می‌آید، به او لقب "شهید" می‌دهیم. می‌گوییم: "شهید حسین فهمیده". برای ما کسی که در راه دینش ایثار و جانبازی می‌کند، مرده نیست، بلکه زنده است؛ و در سرای پس از مرگ زندگی جاودان خواهد داشت. این معنابخشی دین است که با می‌آموزد که مجاهدان راه خدا را می‌باید شهید بدانیم و برای آنان احترام فراوان قائل باشیم.

ادامه مطلب


معنویت-این مطلب با ت و یون کاری ندارد. امیدوارم آن را له یا علیه کسی گمان مکنید و تنها ــــــ‌اگر حرف حسابی در آن یافتید،ـــــــ جدی‌اش بگیرید. اما بعد:آرزو دارم هنوز فراموش نکرده‌ باشیم که انسانیم. آری، انسان، همان که خداوند لباس کرامت بر تنش پوشید و او را بر بسیاری از خلایق فضیلت داد: "وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا". آیا تا کنون با خود اندیشیده‌اید که فضیلت ما آدمیان در برابر سایر مخلوقات در چیست؟! چه چیز در ماست که کرامت‌الهی را نصیبمان کرده و فرشتگان را به سجده‌ی ما واداشته. من که گمان نمی‌کنم این امتیاز بزرگ به خاطر پلشتی‌های نهان در ضمیر انسان و یا خشم و غضب و خون‌ریزی او باشد. هیچ عقل سلیمی انسان سفاک یا بی‌رحم را مکرم خداوند نخواهد خواند و او را مسجود ملائک به حساب نخواهد آورد. چیز دیگری باید در این آدمیزاد باشد که رشک کارگزاران هستی را برانگیزد و این موجودِ برخاسته از "صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ"را خلیفه‌ی روی زمین نماید: "وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ.". آری، آدمی مکرم است اما نه به خاطر سویه‌های حیوانی و غیر‌اخلاقی خود. نه به این خاطر که به قول هابز "انسان گرگ انسان است".

ادامه مطلب


معنویات- می‌دانیم که ادیان به زندگی پیروان خود معنا می‌بخشند. دین می‌تواند به نحوه‌ی زیستن آدمیان سمت و سو بدهد و مسیر حرکت آنها را عوض کند. من همیشه با خود اندیشده‌ام که اگر از جامعه‌ی ما این معنا‌بخشی‌های دینی کم شود، چه باقی می‌ماند؟! رک و راست بگویم که با چنین اقدامِ بازیگوشانه‌ای تمام جوامع دینی و خاصه جامعه‌ی خودمان بسیار نابهنجار و غیرمعمولی جلوه خواهند کرد و حتی قضاوت‌های‌مان بعضاً تا صدوهشتاد درجه تغییر جهت خواهند داد. در اینجا مایلم به یک نمونه‌ی ساده و قابل رویت اشاره کنم و از باقی نمونه‌ها سر بپرم. می‌دانید که پس از انقلاب بهمن 57 میان ایران و عراق جنگی هشت ساله درگرفت. هر دوی این کشورها شوربختانه مسلمان بودند و خود را جبهه‌ی حق می‌دانستند. هر دو از شعایر دینی سود می‌بردند و با اعتقاداتِ اسلامی خود به پا میدان می‌گذاشتند.

ادامه مطلب


اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع می‌کنند و آن را دستور خدا و قرآن می‌دانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز می‌نامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/نی دارد که به همسر خود اجازه می‌دهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالی‌ست که همین جماعت عموما با فرآورده‌های دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمی‌تابند. من مانده‌ام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فضای اجتماعی هستیم، نشان از روشنفکریِ اهل آن است، اما حجاب اختیاری برای زنی که به پوشش سر هیچ اعتقادی ندارد، نوعی غرب‌زدگی و علامت بی‌عفتی‌. خوب است اندکی در حوضچه‌ی اکنون آبتنی کنیم و دست از دستکاری من‌عندی واقعیاتِ اجتماعی برداریم. اگر اسلام امروز رخ می‌نمود هرگز در قرآن نه خبری از جواز چهار باره‌ی ازدواج با نِ مجرد یا بیوه بود، نه احکام اجتماعی‌ای همچون ظهار، نهادن زن در خانه و حبس ابدی او و. 

ادامه مطلب


دانشوران-با موضوع روشنفکری دینی، با تاکید بر آراء دکتر عبدالکریم سروش"؛ به مناسبت هفتاد و چهارمین زادروز ایشان


مصاحبه‌ی اختصاصی با دکتر عبدالکریم سروش: اسلام و لیبرالیسم، قابل جمع هستند
نظریه امامت، از عبدالرزاق تا کدیور
آیا ابن غضائری معتقد به نظریه امامان به مثابه علمای ابرار بود؟ نقدی بر نظر دکتر محسن کدیور
مصاحبه اختصاصی با دکتر سروش دباغ: ازدواج سفید، از اقتضائات جهان جدید بوده و طبیعی است
خانواده ای روی آب؛ در نقد دیدگاه دکتر سروش دباغ درباره ازدواج عرفی
رویای سروشانه
چراغ‌های قرمز
حجاب دیندارانه و حجاب غیردیندارانه
بازرگان و نسل امروز‌
روشنفکری در بن‌بست
خلاصه سخنرانی استاد احمد عابدینی پیرامون حقوق زن در اسلام
خلاصه سخنرانی استاد محسن عمیق پیرامون حقوق زن در اسلام

 

دریافت 

ادامه مطلب


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها